بنیاد فرهنگی امامتامامت پژوهی2588-65339220191222The Process of Institutionalization of the Doctrine of the Divine Designation of the Imam in the Community of the Twelver Shiites by Imam Muhammad al-Baqirچگونگی نهادینهکردن اندیشۀ نصب الهی امام در میان امامیه توسط امام باقر(ع)72712210710.22034/jep.2020.213012.1141FAروح الله رجبی پوردانشجوی دکترا مدرسی معارف اسلامی گرایش تاریخ و تمدن اسلامی دانشگاه باقرالعلوم (ع)محمدتقی سبحانیعضو هیات علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی و رئیس انجمن کلامJournal Article20191223The doctrine of the Divine designation of the Imam which is an outstanding doctrine of the Twelver Shiism has undergone various stages over time. Of them, references must be made to its noteworthy stages, its initial and basic idea of the mere Divine designation, its developed interpretation, and its institutionalization and public dissemination amongst the Twelver Shiites. This study proves that although the Infallible Imams who preceded the fifth Infallible Imam Muhammad al-Baqir had made references to the Divine nature of the appointment of the Infallible Imam, it was the Infallible Imam Muhammad al-Baqir who institutionalized the doctrine of the Divine designation. This trend led to notable increase in the conviction of the believers to the nature and mechanism of such appointment, hence their steadfastness in admitting the Infallible Imam who succeeded Imam Muhammad al-Baqir.آموزۀ نصب الهی امام که از اندیشههای شاخص اعتقادی امامیه میباشد، تطورات مختلفی را پشت سر نهاده است. از جملۀ مهمترین تطورات، طرح نخستین و اجمالی آموزۀ نصب، طرح تفصیلی و نهادینهکردن آن بین امامیان، و طرح آشکار آن در جامعۀ اسلامی است. در پژوهش حاضر یکی از تحولات اساسی این اندیشه که همان نهادینه کردن و عمومیت یافتن آن است، مورد کنکاش قرار گرفته است. پژوهش پیش رو با روش توصیفی – تحلیلی سامان یافته است. یافتههای این پژوهش چنین مینمایاند که گرچه ائمه(ع) پیش از امام باقر(ع) نیز سخن از اندیشۀ نصب به میان آورده بودند، اما این امام باقر(ع) بود که با تلاشهای خویش، اندیشۀ نصب الهی امام را در بین امامیان نهادینه کرد. نتیجۀ نهادینهشدن این اندیشه در فزونی باورمندان به امامت نصبی و عدم انشقاق بین امامیان در انتخاب جانشین برای امام باقر(ع) است.https://jep.emamat.ir/article_122107_993d8f639166ae1befee95b78ffb134d.pdfبنیاد فرهنگی امامتامامت پژوهی2588-65339220191222An Explicatory Approach to Imamate Studies, an Unknown Approachرویکرد «امامت تبیینی» عرصهای گمنام در امامتپژوهی275812210810.22034/jep.2020.210515.1134FAمجتبی تاریوردی زادهطلبه حوزه علمیه قم و دانشپژوه بنیاد فرهنگ جعفری.Journal Article20191204An explicatory approach to imamate-oriented themes attempts to study its relevant topics in the realm of imamate scholarship. It tries to approach imamate first from a revelation-based perspective. As such, the differences between it and comparative imamate-oriented studies are highlighted. In contrast to comparative imamate studies, the explicatory approach to imamate attempts to extract the real status of the infallible imam, hence that of imamate. Applying ijtihad-based techniques, it mainly draws on Shiite as well as Quranuc sources a, with its audience being mainly Shiites.رویکرد «امامت تبیینی» در کنار رویکردهای مختلف از امامتپژوهی، با تکیه بر منابع وحیانی در صدد بررسی مسائل امامتی است. در مسیر آشنایی با این رویکرد برای امامتپژوهان، ضرورتِ إرائۀ تصویری مناسب و جامع برای آن احساس میشود. ابتدا با اشاره به جایگاه عظیم مسئلۀ امامت در منابع وحیانی، اهمیت آن در منظومۀ دینی تبیین میگردد. سپس با بیان رویکردهای متفاوت از امامتپژوهی و معرفی اجمالی آنها، به دلیل موقعیت حساس و مهم رویکرد امامت تطبیقی در حوزۀ امامتپژوهی، تفاوتهای اساسی بین دو رویکرد «امامت تبیینی» و «امامت تطبیقی» مورد توجه قرار گرفته است. امامت تبیینی برخلاف تطبیقی، به دنبال توصیف و تبیین مقام حقیقی امام و امامت میباشد. این رویکرد با روشی اجتهادی و توجه خاص به استخراج مسائل امامتی از منابع وحیانی، تلاش خود برای بیان تمام نکات مستفاد از منابع را به کار میگیرد. همچنین در ورود به مسائل امامتی، مانند رویکرد تطبیقی، به جهت رعایت مخاطبِ مخالف، محدودیتی ندارد. منابع رویکرد تبیینی از گسترۀ بیشتری نسبت به تطبیقی برخوردار است و مخاطبین آن غالباً شیعیان و کسانی هستند که به دنبال شناخت مباحث امامت میباشند و بیشتر از وجود و عدم وجود درونمایههای امامتی پرسش میکنند. علاوه بر این، شکلگیری رویکرد تبیینی همزمان با رشد معرفتی و انگیزۀ فهم معارف بوده و در آن به شدّت بر ادبیات وحیانی تأکید میشود.https://jep.emamat.ir/article_122108_9a3df007eac0b44816175dc79ebed99c.pdfبنیاد فرهنگی امامتامامت پژوهی2588-65339220191222The Discourse on Imamate in Kitab al-Tafsir of Hasan b. Mahboubگفتمانِ امامت در «کتاب التفسیر» حسن بن محبوب599512211110.22034/jep.2020.223714.1163FAسعید عزیزیدانشجوی دکتری علوم قرآن و حدیث دانشگاه تهران پردیس فارابیعلی راددانشیار دانشگاه تهران پردیس فارابیروح الله شهیدیاستادیار دانشگاه تهران پردیس فارابیJournal Article20200316Historical discourse studies are amongst modern approaches to studying Shiite tafsir-oriented hadiths. This approach is concerned with studying the currents of thought prevalent in the time of formation of Shiite tafsir books and discovering their opponent voices, as mirrored in the hadiths of the same time period. Based on this approach, Kitab al-Tafsir of Hasan b. Mahboub (149-224 AH/ 766-838) has been analyzed in this work. He was a companion of the three Imams: Musa al-Kazim, Ali al-Rida, and Muhammad al-Jawad. He is, therefore, regarded as a noteworthy Shiite scholar of his time. Hadith-oriented research show that his book was regarded as a major Shiite source in the second half of the second/ eighth century and the first half of the third/ ninth century. Within this time-span, his tafsir-oriented criteria comprised the explicit nomination of Imam Ali, identification of the Infallible Imams, the merits of Imam Ali, diminish of the caliphs, the supremacy and Allah-granted knowledge of the Infallible Imams. As such, this book was developed in a direct doctrinal confrontation against the four Sunni rival schools. از جملۀ روشهای نوین مطالعۀ احادیث تفسیری امامیه، گفتمانکاوی تاریخی است. در این روش، بر پایۀ بافتشناسی فکری جامعه در زمانۀ شکلگیری کتب تفسیری شیعه و کشف آوای متعارض آن، گفتمان نهفته در دل روایات، واکاوی میگردد. بر پایۀ این روش، «<em>کتاب التفسیر</em>» حسن بن محبوب (149 – 224 ق) از اصحاب امام کاظم(ع)، امام رضا(ع) و امام جواد(ع)، از جملۀ اصحاب اجماع امامیه و از استوانههای چهارگانۀ علمی شیعه در عصر خویش، تحلیل شده است. گزارشات تراثپژوهان حاکی از آن است که این کتاب، در بازۀ زمانی نیمۀ دوم قرن دوم و اوایل سدۀ سوم هجری، یکی از منابع تفسیر روایی شیعه بوده است. بنابراین، مسئلۀ اصلی این پژوهش، محتواشناسی <em>تفسیر حسن بن محبوب</em> به روش تحلیل گفتمان، و تحلیل جایگاه این تفسیر در تاریخنگاری تفسیر امامیه در قرن دوم و سوم هجری است. بر پایۀ دستاورد این پژوهش، مؤلفههای گفتمان تفسیری حسن بن محبوب، چهار گفتمان وصایت و امامشناسی، تفضیل امیرالمؤمنین علی(ع) و تنقیص خلفا، ولایت و علم امام است. ازاینرو میتوان چنین برآورد نمود که «<em>کتاب التفسیر</em>» ابنمحبوب در رویارویی دیالکتیکی با چهار گفتمان رقیب، گردآوری شده و بازتاب یافته است.https://jep.emamat.ir/article_122111_4c7daa5c8c254ca1df4a24b992898fc4.pdfبنیاد فرهنگی امامتامامت پژوهی2588-65339220191222The Austinian Speech Act Theory Analysis of the Ghadir Sermon of the Prophet Muhammadکنش گفتاری حدیث «مَن کُنتُ مَولاهُ فَهذا علیٌ مَولاه» بر اساس دیدگاه آستین9713012211210.22034/jep.2020.161526.1034FAمرضیه تالی طبسیکارشناسی ارشد علوم قرآنی دانشکدۀ تربیت مدرس قرآن مشهدمحسن رجبی قدسیاستادیار دانشگاه علوم و معارف قرآن کریم، عضو هیئت علمی دانشکدۀ تربیتمدرس قرآن مشهدJournal Article20200113The Ghadir sermon of the Prophet Muhammad has since been an important marker in the Islamic history such that many incidents after that have been directly influenced by, or associated with, it. The Prophet's explicit statement that "Whomsoever I am his lord, this Ali is (accordingly) his lord" has had the most challenging interpretations among the two major branches of Muslims, Sunnis and Shiites. Although the Prophet used other designations in reference to Imam Ali elsewhere in the same sermon, the Austinian speech act theory can shed light on how this statement has since proved a yardstick. Although it sounds as a statement, it is in fact an interactional speech act such that it has a imperative overtone coupled with its being a statement. It follows that the Prophet intended to fix an imperative through introducing Imam Ali as the top-tier leader of Muslims. Despite not using certain speech act verbs in the statement, its implicature has in fact been an imperative.خطبۀ غدیر مهمترین خطبۀ پیامبر است که بسیاری از حوادث مهم بعدی تاریخ اسلام، تحت تأثیر آن قرار گرفت. جملۀ «مَن کُنتُ مَولاهُ فَهذا علیٌ مَولاه» در این خطبه، در بین فریقین بیشترین چالش را نسبت به جملات دیگر خطبه به همراه داشته است؛ با اینکه پیامبر(ص) مشابه الفاظ این جمله -مانند «امام»، «خلیفه»، «وصیّ»، و حتی «ولی»- را در قسمتهای دیگر خطبه به کار برده است. سؤال مطرح این است که ویژگی چالشبرانگیز در این جمله چیست؟ نظریۀ کنشگفتاری، به عنوان یک نظریۀ کاربردشناسانه که گفتار را یک کنش ارتباطی و اجتماعی میداند و با بررسی زبان در بافت، در پی کشف زوایای پنهان معانی است، در بررسی حدیث غدیر حائز اهمیت است. در این مقاله بر اساس دیدگاه کنش گفتاری آستین، تبیین شده است که اگرچه این جمله به ظاهر دارای ساختار خبری است، ولی یک پارهگفتار کنشی محسوب میشود که علاوه بر کنش بیانی، دارای کنش منظوری و تأثیری است. در کنش منظوری که محور تحلیل زبانی آستین است، به این نتیجه رسیدیم که پیامبر(ص) درصدد انشای حکم است. در این حکم، امام علی(ع) به عنوان ولی امر مسلمین منصوب میشود. همانطور که کنشهایی مثل عقدکردن و نذرکردن الفاظ و واژگان مخصوص خود را میطلبد و الفاظ مشابه افادۀ حکم را نمیکند، در خطبۀ غدیر هم، اگرچه مشابه این الفاظ به کار برده شده، ولی فقط واژگان تعریف شده از جانب خدا است که افادۀ این حکم را میکند.https://jep.emamat.ir/article_122112_0e315f32065e0c9d19cf433fad6f1370.pdfبنیاد فرهنگی امامتامامت پژوهی2588-65339220191222The Status of Esoteric Imamate as Viewed by the Followers of Berilwiyah Sectجایگاه امامت باطنی از دیدگاه بریلویه13116012211310.22034/jep.2021.195573.1093FAمهدی فرمانیاندانشیار و عضو گروه مذاهب کلامی دانشگاه ادیانعباس خسرویکارشناس ارشد مذاهب اسلامی و سطح 4 حوزه علمیه قمJournal Article20190724Berilwiyah believe in the esoteric caliphate and lordship for the Shiite Infallible Imams. As such, they believe in Imam Ali as the first esoteric caliph and imam, followed by the rest of eleven Infallible Imams. According to them, nomination of the esoteric caliph and imam is done by Allah, hence no role is assigned to people, while apparent leaders and caliphs can be chosen by people. They believe in a number of characteristics for the esoteric caliphs and imams, e.g., knowledge, knowledge of the unseen, priority, courage, sublimeness. Focusing on the status of imamate before the Berilwiyahs, the present descriptive-analytical paper shows that they have many points in common with Shiism. بریلویه برای امامان دوازدهگانۀ شیعه قائل به خلافت و ولایت باطنی هستند و معتقدند که علی(ع) به عنوان اولین امام و خلیفۀ باطنی است و بعد از آن حضرت، یکایک امامان تا امام مهدی(عج) خلفای باطنی میباشند. از دیدگاه بریلویه، تعیین امامت و خلافت باطنی، انتصابی است و مردم در تعیین امام و خلیفۀ باطنی، نقشی ندارند و انتخاب ایشان از سوی خداوند متعال است؛ اما در خلافت ظاهری، قائل به انتخابیبودن خلیفه و امام هستند و انتخاب امام را بر عهدۀ مردم میدانند. بریلویه برای امام باطنی شاخصههایی نظیر: علم، علم غیب، افضلیت، شجاعت، کرامت، تصرف و غوثیت، بیان کردهاند. نگارنده در این نوشتار با بهرهگیری از روش توصیفی - تحلیلی مبتنی بر مطالعات کتابخانهای، به بررسی جایگاه امامت باطنی از دیدگاه بریلویه پرداخته و به این نتیجه رسیده است که آنان در این زمینه، دارای اشتراکات فراوانی با مذهب شیعه هستند.https://jep.emamat.ir/article_122113_63c4fcef188895cb7e349f18069649bf.pdfبنیاد فرهنگی امامتامامت پژوهی2588-65339220191222A Critique of Fakhr al-Din al-Razi's Argument on the Siddiqin Verse of the Holy Quran in Favor of Abu Bakrنقد و بررسی استدلال فخررازی به آیۀ صدیقین بر خلافت ابوبکر16118512211410.22034/jep.2020.184602.1073FAمحمدمهدی نصیریطلبه سطح چهار حوزه علمیه قمJournal Article20190506The question of succession to the Prophet Muhammad has since been one of the most controversial issues dealt with between Shiites and Sunnis. While Shiite scholars hold that imamate, especially the imamate of Imam Ali has been a topic to be decided on only by Allah, the Sunnis disregard the Divine decision and believe in certain superiority for Abu Bakr. Among such Sunnis, Fakhr al-Din al-Razi is one of them. Viewing Abu Bakr as one of the truthful (siddiqin), he is regarded as one of those in whose case certain Quranic verses, i.e., al-Nisa, 69, and al-Fatiha, 6-7, are revealed. Based on other arguments, not only is it illogical to regard Abu Bakr as one of the truthful, but there is no connection between being a truthful and assuming the significant role of leadership of the community. Therefore, the claim for Abu Bakr's caliphate is rejected outright.مسئلۀ جانشینی رسول خدا(ص) را میتوان پرچالشترین مسئله میان شیعه و اهل سنت از آغاز تاکنون دانست که زمینۀ شکاف عمیق میان آنان را پدید آورد. عالمان شیعه معتقدند که امامت امری الهی بوده و به دلایل وحیانی فقط حضرت امیر(ع)، جانشین پیامبر(ص) معرفی شده است. در مقابل، عالمان اهل سنت افزون بر غیرالهیدانستن امر خلافت، ابوبکر را به اقتضای همصدایی اکثر صحابه در سقیفۀ بنیساعده، خلیفۀ پیامبر(ص) معرفی میکنند. در این میان، گروهی از عالمان اهل سنت میکوشند تا وجاهتی وحیانی نیز به خلافت ابوبکر ببخشند؛ ازجمله باید به فخررازی اشاره کرد که در تفسیر خود، در این زمینه قلمفرسایی کرده است. او با صدیقانگاشتن ابوبکر و برشمردن او جزء گروه صدیقان با توجه به آیۀ 69 سورۀ نساء و برداشت خود از آیات ششم و هفتم سورۀ فاتحه مبنی بر معرفیشدن صدیقان به عنوان پیشوا و مقتدا، مدعی خلافت ابوبکر شده است. در مقالۀ پیش رو با بررسی مقدمات و دلایل قیاس فخررازی، مشخص میگردد علاوه بر اینکه نمیتوان ابوبکر را صدیق نامید و او را از گروه صدیقان برشمرد، تلازمی میان صدیقبودن و منصب امامت و پیشوایی مردم وجود ندارد. بنابراین بر اساس آیۀ صدیقین نمیتوان مدعی خلافت ابوبکر شد.https://jep.emamat.ir/article_122114_8f45a1fe979236e69f3529931f09afc6.pdf